محسن

اعتراف در دینِ من جایی ندارد، اعترافی که به‌واسطۀ آن از زبان کشیش اقرار می‌کنیم که گناهکاریم، اعتراف به اینکه مستحق لعن و نفرینیم، به این دلیل که خودخواسته ده فرمان را زیر پا گذاشته‌ایم، اعترافی که بعد از  آن، بدون نیاز به توضیح یا ارائۀ جزئیات، مشمول آمرزش می‌شویم.
ولی من می‌خواهم توضیح بدهم، می‌خواهم این جزئیات را به زبان بیاورم.
این کتاب را محض اطلاع خدا ننوشته‌ام، که از سرِّ ضمیرم آگاه است، و نه حتی محض خاطر ارواح مُردگانِ یکسر   بینا که هم شاهد زندگی‌ام در ساعات بیداری‌اند هم شاهد رؤیاهایم. من برای دیگران می‌نویسم. تا حالا با شهامت زندگی کرده‌ام و امیدم این است که همین‌طور هم بمیرم