خدیجه

آمپلی‌فایرش را خاموش کرد، روی زیرشلواری‌اش شلوار پوشید، پولیور، و رویش ژاکتی کُرک‌دار که زیپش را تا دمِ چانه داد بالا. جونکو روسری‌یی پیچید دورِ گردنش و کلاهی بافتنی هم سرش گذاشت.
وقتی داشتند می‌رفتند سمتِ ساحل کایسوکی گفت «دیوونه‌این شماها، چی تو آتیش درست کردن هست که این‌قدر باهاش کِیف می‌کنین؟»