زندگی خودت را با این مقایسه نکن ! هیچ شانسی نداری ! اطرافم را نگاه کردم تا کسی را پیدا کنم که مقایسه با او به صرفم باشد : آن جا دیدمش ، پیرمردی بی دندان و کچل با گردنی

کاری می‌کنم مسلمان شود و پاداش این کار از گران‌بهاترین نعمت‌ها بهتر است! مگر پیامبر چنین وعده‌ای به ما نداده؟ من، اگر خدا بخواهد، او را از تاریکی نجات می‌دهم و به دین حق برمی‌گردانم.

کاش که دلم خشک نشود! می‌ترسم که زندگی دل و احساساتم را سرد و سخت کند. دارم پیر می‌شوم. دیگر، مفاهیم والای «خدا» و «روح» و «عشق» مانند گذشته در سینه‌ام نمی‌تپند و گاهی شک فرساینده‌ای درونم را می‌خورد. افسوس!

چه کسی میگفت مذهبی ها دلبری نمی دانند؟

راضی‌ام، به‌ناچار، اما نه تا آن حد که کف بزنم. همیشه راضی بودم، می‌دانستم که جوابش را می‌گیرم. این هم از بدهکارم. باید یقه‌اش را بگیرم؟ دیگر به هیچ سؤالی جواب نمی‌دهم. حتا سعی می‌کنم دیگر از خودم سؤال نکنم.

ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد ای وای، های های عزا در گلو شکست

تو سرآغاز هر آغاز و پایان ذاتی تمام احساسات منی، فراز و فرود‌های روحیه‌ام در هر لحظهٔ روز با حس حضور عظیمی که از وجود تو می‌گیرم در هم می‌آمیزد. هر وقت خستگیِ زیاد می‌آید و با تمام نیرو فکر

اگه شهید نشم… می‌میرم

اگر از دیگران بدتریم، چرا نباید تا جایی که توانایی داریم خود را اصلاح کنیم و معتدل سازیم.

من دلواپس سگم سندی بودم که شبِ گذشته طرف‌های سن ست ستریپ رفته بود ولگردی و هنوز برنگشته بود. این سندیِ ما تا چهارسالگی پسر مانده بود، و این البته به علت محیط بسیار اخلاقی و منزه خانوادهٔ ما بود،

میشل! این‌طور دربارهٔ اسلام قضاوت نکن! تو رفتار مسلمانان را نبین و به تعالیم دین اسلام نگاه کن! تو بیشتر از من می‌دانی که اسلام بر پایهٔ اخلاق نیکو، نظم، امانت‌داری، درستکاری و نظافت استوار است. اسلام از همهٔ این

امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست. هر مرد شتر دار، اویس قرنی نیست هر شیشه ی گلرنگ، عقیق یمنی نیست هر سنگ و گلی، گوهر نایاب نگردد هر احمد و محمود، رسول مدنی