[vc_row][vc_column width=”1/3″][woodmart_products post_type=”ids” items_per_page=”1″ include=”3805″ columns=”1″ sale_countdown=”0″ stock_progress_bar=”0″ highlighted_products=”0″ products_bordered_grid=”0″ lazy_loading=”no”][/vc_column][vc_column width=”2/3″][vc_column_text woodmart_inline=”no” text_larger=”no”]
آن مرد با باران می آید توسط انتشارات کتابستان به چاپ بیست و نهم رسید
به گزارش روابط عمومی انتشارات کتابستان معرفت آن مرد با باران می آید تلاش می کند از روزهای پر شور انقلاب بگوید، از شعارها و تظاهرات و دیوار نویسی ها تا الله اکبر گویی های شبانه و پخش اعلامیه و تجمع در مساجد.
خانم وجیهه سامانی قصه پسری نوجوان به نام بهزاد را روایت می کند که ناگهان در مسیر انقلاب قرار گرفته است. او دچار ترس هایی است که شاید هر نوجوانی در آن سن دارد اما در بهزاد کمی بیشتر هم هست.
از طرفی هم به واسطه سن و تجربه اش از خیلی چیزها سر در نمی آورد. با این همه، وجود برادر بزرگترش بهروز که رفتار و تفکرات انقلابی دارد، کم کم ترس های او را کم می کند و بر شناختش می افزاید. بهروز برای او از کاپیتولاسیون می گوید و دیگر ظلم ها و بی عدالتی های که آمریکایی ها و رژیم پهلوی بر سر مردم ایران آورده اند. از سوی دیگر سعید، بچه محل و همکلاسی بهزاد، که سر نترسی دارد، با کارهایش او را ترغیب می کند که بیشتر و زودتر به صف انقلابیون بپیوندد.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]
کتاب بسیار زیبایی است
داستان ها و رمان های مربوط به دوران جنگ و انقلاب همیشه جذابیت خودشون رو دارند.
تبریک به نویسنده وکتابستان عزیز?
رفتی کلاس اول این شعر را عوض کن،آن مرد تا نیاید….باران نخواهد آمد…..
کتاب پرکشش و پر جاذبه بود برای من. منی که اواخر دههی شصت به دنیا اومدم و درک درستی از روزهای سخت انقلاب ندارم. همه ی ما دهه ی شصتی ها جز شنیده ها تجربه ی زیستی در دوران انقلاب نداریم. این کتاب من رو با خودش برد کنار ترس های بهزاد و از گوشه ی نگرانی های مادر گذرروند، نشستم کنار اشک های بهناز همون موقع از پنجره حیاط رو نگاه میکرد و منتظر بهروز بود یا که یواشکی تو زیر زمین اعلامیه ها رو دستی مینوشت و در رو رو خودش قفل کرده بود تا بقیه متوجه نشن. دل تو دل منم نبود وقتی نمیتونست بره مدرسه. لحظه لحظهی کتاب با همه ی شخصیت ها بودم حسشون میکردم با بهزاد و یاسر با سعید. وقتی یاسر شهید شد منم گریه کردم. حتی وقتی نگران آقای اشکوری بودن اینقدر غرق کتاب بودم مطمئن بودم یکی از ترکه ها به منم میخوره. خانم سامانی عزیز این کتاب رو با تمام مهارت و بسیار هنرمندانه نوشتن. به نظرم نقطه ی قوت کتاب راوی داستان هست که یک پسربچه است ومخاطب با ترس های این شخصیت و باخرابکاری ها و حتی حسادت و بعد ها که این شخصیت پویا تفییراتی میکنه و دل و جرأت پیدا میکنه همراه میشه. و اینکه شخصیت های اصلی داستان آدم های فرازمینی نیستن و از دل جامعه و آدم های ساده ای هستن که کار های بزرگ انجام میدم. وجود عزیز تو خونه و احترام به برگتر و خیلی از قسمت های خیلی خوب این کتاب بود. خیلی چیزها هست که وقتی اسمشون میاد ما رو چهار دهه پرت میکنه به قبل از انقلاب.البته نویسنده ی محترم به چند مورد اکتفا کردند. صبحانه ای که تو مدرسه میدادن مثل شیر.صف نفت و حکومت نظامی که بیشتر بهش پرداخته شده بود. حتی میشد از ظرف و ظروف ملامین از نذری های همسایه ها و از کوپن ها و ….صحبت کرد. البته نمیدونم طولانی شدن داستان و رمان برای نوجوان امروز که از مطالعه فراری هست چقدر پر جاذبه خواهد بود اما این کتاب اطناب نداره. شروع و پایان داستان عالی بود تعلیق و شخصیت پردازی ها و به طور خواص توصیفات این کتاب برای من بسیار جالب بود. و اینکه من اوایل کتاب فکر میکردم راوی دختر هست که بعد خوندن چند صفحه با کد های که خانم نویسنده داده بودن متوجه شدم. و حرف آخر اینکه بنده هم به توصیه ی رهبر عزیزم این کتاب رو مطالعه کردم و به نظرم متن تقریظ رهبر عزیز درباره ی این کتاب مهر تایید بر کار ارزشمند نویسنده ی محترم خانم سامانی عزیز است.
روایتی دیگه از دوران پرشکوه انقلاب
خیلی از کتاب های دوران انقلاب خوشم میاد لطفا بیشتر از این کتاب ها معرفی کنید
با تشکر
به نظرم کتاب جالبی بود روندش خیلی خوب بود ولی به نظرم آخرش خیلی خوب کامل نشدن