داستان مستوره است. زن فعال اجتماعی که با بارداری ناخواسته، مسیر پیشرفت خود را متوقف میبیند.
چالش او حفظ یا سقط جنین است. ماندن در خانه یا فتح قلهها…
او عاشق شده، تن به غربت سپرده و حالا یک نبض ریز در شکمش میزند.
برشی از کتاب:
آمد و نشست توی آینهبندان چشمهای من. نه لب ساحل بودیم که نسیم بچرخد توی موهایش نه کنار شمشادها که من برایش توی دلم شاه شمشادقدان را ضرب بگیرم و نه صدای مرغهای دریایی میآمد.
ما در دهان مرگ به زندگی فکر میکردیم
من –
چقدر گرون😑
زهرا (این محصول را خرید کرده است.) –
از بهترین کتابهایی که میشه خوند و کاربردش رو بی تردید در زندگی لمس کرد همین کتاب مثل نهنگ نفس تازه میکنم. لازمه به دوستان عزیزی که میگن قیمت بالاست بگم متاسفانه ۹۰% این هزینه به ناشر تعلق میگیره، نه نویسنده ای که زحمت تحقیق و نگارش کتاب رو کشیده😢
آآآآااااا –
کتاب فوق العاده ای هست.
سما –
چقدر گرون 😳
هاشمی –
سلام. بی صبرانه منتظر چاپش بودم. امروز تونستم خریداری کنم. ممنون