خدیجه

زنگ در به صدا درآمد. دختری وارد شد که کازو با دیدن او به‌جای آنکه طبق معمول بگوید «سلام. خوش اومدین»، گفت: «به خونه خوش اومدی!»
اسم دختر میکی توکیتا، دختر صاحب کافه، ناگاره توکیتا بود. او مغرورانه کوله‌پشتی رَندوسِروی قرمز روشنی را که مخصوص مدرسه بود، بر کول خود حمل می‌کرد. میکی با صدایی بلند که در سرتاسر کافه طنین‌انداز بود، خبر آمدنش را به همه داد و گفت: «موی برگشته عزیزان!»