عطیه

مردمان بسیاری مرگ و از نو زاده شدن را که سرنوشت ماست تنها یک‌بار در زندگی تجربه می‌کنند، زمانی که بنای کودکی‌شان پوسیده می‌شود و به آهستگی از هم فر‌و‌می‌پاشد، آن‌گاه است که هرآنچه دوستشان می‌داشتیم ترکمان می‌گویند و ما ناگهان تنهایی و سردی مرگبار جهان گرداگرد خویش را حس می‌کنیم. چه بسیاری که برای همیشه در این تنگنا گیر می‌افتند و سراسر زندگی‌شان را به نحو دردناکی در حسرت گذشته‌ی بازگشت‌ناپذیر و در رویای پردیس گمشده که بدترین و کشنده‌ترین رویاهاست، سرمی‌کنند.