خدیجه

جایگزین. جایگزین من. دارم سعی می‌کنم بفهمم حضورش این‌جا چه معنایی برای من دارد. پس ترنس دروغ نمی‌گفت. او نمی‌خواست جای من را بگیرد. نسخه‌بدل من، همان‌طور که قبلاً گفته بود، درست مقابلم ایستاده.
هر کار می‌کنم نمی‌توانم چشم از جایگزینم بردارم. احساس می‌کنم در خلأ شناورم. نمی‌توانم صحبت کنم.
ترنس می‌گوید «جونیور، می‌دونم الآن چه احساسی داری، اما ازت می‌خوام آرامشت رو حفظ کنی. به من نگاه کن. حواست به من باشه. خواهش می‌کنم، آروم باش.»