این کتاب زندگی میثم تمار را در قالب رمان ارائه می کند که خواننده پس از مطالعه این رمان از اینکه تاکنون چقدر از زندگی پرماجرا، جذاب، پرشور و شیدایی میثم تمار کم اطلاع بوده است شگفت زده می شود.
آیا میدانستید همانطور که پیامبر اعظم یاری از دیار ایران داشتهاند، امیرالمؤمنین نیز در کنار خود یار ایرانی پروراندهاند؟ شاید تا قبل از اینکه «باغ طوطی» نوشته و منتشر شود کمتر کسی میدانست «میثم تمار» صحابی معروف و فداکار امام علی (ع) هم مانند «سلمان فارسی» ایرانی بوده است. «مسلم ناصری» در قالب رمانی گویا و پراحساس زندگی «میثم تمار» صحابی دلیر مولیالموحدین را پیش چشم ما آورده است. با باغ طوطی همچون میثم در کوفه قدم خواهید زد، از خرماهایش خواهید خورد و از شهد همنشینی با امیرالمؤمنین لحظات خود را شیرین خواهید کرد.
از متن کتاب :
– کوفه قبرستانی است که در سکوت مرگ فرو رفته.
– با این حساب این قبرستان نیازی به طوطی ندارد. مگر نه؟
میثم با تأسف سری تکان داد و آهسته گفت: «روزگاری این سرزمین باغی بود که همه در سایه نعمت هایش زندگی خوشی داشتند ولی…
– نمی خواهی بگویی که آن زمان درست مدت خلافت علی بوده؟
– چرا همین گونه بود. او بهشتی ساخته بود که در آن به احکام خدا عمل می شد. بهشتی که در آن سرخ و سیاه و سفید فرقی نداشتند. همه با هم برابر بودند و زندگی در آن …
– شعار بس است مرد عجم! این قدر خوش زبانی نکن.
عبایش را روی دسته تخت انداخت. حریر زیبایی که زیر عبا پوشیده بود در نسیم تکانی خورد. تن صدایش را نرم تر کرد و ادامه داد: «ببین همین حالا می گویم تو را خواهم بخشید اما به یک شرط…
میثم که کمی به پای چپش تکیه کرده بود سعی کرد راست بایستد. جای ضربه ای که سرباز به پهلویش زده بود بدجوری زجرش می داد. مجبور بود سنگینی اش را روی نیمه دیگر بندش بیندازد.
– اگر همین جا، در جمع بزرگان کوفه به علی ناسزا بگویی و اذعان کنی هرچه به تو گفته دروغ بوده تو را رها می کنم. بدون هیچ قید و شرطی.
– تو؟ به زودی دستور خواهی داد که دست و پای مرا قطع کنند و زبانم را بیرون بکشند و دهان را بدوزند.
– باور نمی کردم من این قدر سنگدل باشم.
– این را مولایم علی به من مژده داده.
– من نمی دانم که علی چه به شما داده است که مرگ را این قدر دوست دارید.
از پنجره دور شد و گفت: «پس آن دروغگو به تو گفته که چطور تو را خواهم کشت. اگر همین الآن رهایت کنم قبول می کنی که او دروغ گفته؟
مکثی کرد و در را نشان داد و گفت: «می توانی بروی».
میثم تکان نخورد. پسر زیاد چرخید و رو به خنجری که به دیوار نصب بود گفت: «اما با این حرف هایی که تو زده ای رها کردنت حماقت است. من تو را به گونه ای خواهم کشت و زجر خواهم داد که مولای دروغگویت رسوا شود.»
– او داماد پیامبر بود و در دامانش پرورش یافته بود. هرگز دروغ نمی گفت و هیچ وقت لب به بیهوده نمی گشود. من جز راستی چیزی از او ندیده ام.
به طرف مردهایی که ایستاده بودند رو کرد و گفت: «اینان می توانند گواهی دهند که علی چگونه مردی بود.»
– ولی همه می گویند او دروغگو بوده.
– همه می دانند هرچه گفته به حقیقت پیوسته.
– نمی دانستم که طوطی علی این قدر می توانی بلبل زبانی کند. اما من باغ او را ویران می کنم.
– طوطی هنگامی زنده است که باغی باشد. اگر باغی نباشد همان بهتر که طوطی ای هم نباشد.
پسر زیاد که از حاضر جوابی میثم به خشم آمده بود ریش سفید او را گرفت و کشید و به چشمان او خریده شد و گفت: «علی این را هم گفته بود که …» می خواست دستور دهد که همان جا سرش را جدا کنند که صدای زنگوله مخصوص بلند شد.
M.amin –
اگر به کسی بگویی یار ایرانی میگوید سلمان در حالی که میثم هم با افتخار ایرانی بود
محمد –
داستان زندگی میثم تمار ، یار وفادار امیرالمومنین که در تاریخ ما به آنصورت که باید به وی پرداخته نشده است.
فرصت خواندن این کتاب را از دست ندهید.
زهرا –
این کتاب به زیبایی روایت گر زندگی جناب میثم آمار هست، با خوندن این کتاب واقعا لذت بردم، مظلومیت آقا امیرالمومنین هم بخوبی توی کتاب به تصویر کشیده شده.
فهیمه –
میثم تمار یکی از الگوهای بزرگ و
شخصیت های ویژه در اسلام و به ویژه
در بحث یاران و پیروان حضرت علی (ع) است
اما کمتر شناخته شده و زندگی شون بیان میشه
این کتاب با سندیت و در عین حال بیان داستانی و گیرا
اسوه ای مانند میثم رو به تصویر می کشد
عاشق کتاب –
ارزش یکبار خواندن را دارد …
امیررضا فرامرز قراملکی –
چقدر لذت بردم از خوندن این کتاب . کتابی که موقع خوندنش ، اشک و خنده همراه هم بود