محوریت نیمی از این مجموعه که طی سه سال و به صورت پراکنده نوشته شده دفاع مقدس و انقلاب است اما مستقیم به جنگ اشاره ای ندارد و موضوع بخشی دیگر داستان هایی با موضوعات اجتماعی و خانوادگی است.
این مجموعه شامل 10 داستان است که پنج داستان آن در جشنواره های داستان نویسی برگزیده شده است.
بلندترین داستان مجموعه حدود 10 صفحه است.
«کفش های قرمز خال دار»، «بیگانه ای از ما»، « ماهی ها روی آب»، « این یک مشت استخوان» از جمله داستان های این کتاب است.
توقف ممنوع (2)
Earn 1 Reward Points
10,000 تومان 8,500 تومان
دل پلاس: جهادگرانه هایی علیه کرونا
Earn 1 Reward Points
40,000 تومان 34,000 تومان
-15%
رد سرخ جا مانده بر فنجان
امتیازدهی 4.67 از 5 در 3 امتیازدهی مشتری
(3 بررسی مشتری)Earn 1 Reward Points7,000 تومان 5,950 تومان
وزن | 130 گرم |
---|---|
ابعاد | 13 × 21 × 1 سانتیمتر |
نویسنده | |
ناشر | |
قطع کتاب | |
موضوع | |
نوبت چاپ | اول |
سال انتشار | 1396 |
تعداد صفحه | 120 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9786008200840 |
7 عدد در انبار
با خرید این محصول 1 سکه معادل119 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
توضیحات
نظرات (3)
4.7
امتیاز 4.7 از 5
3 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
امتیاز 0 از 5
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
امتیاز 0 از 5
محتوای مفید و آموزنده
0
امتیاز 0 از 5
3 دیدگاه برای رد سرخ جا مانده بر فنجان
پاکسازی فیلتر
بریده هایی از کتاب
توجه
با ارسال بریده کتاب 4 سکه در باشگاه مشتریان کتابستان دریافت خواهید کرد
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
هنوز بریده ای از این کتاب ارسال نشده است.
شناسه محصول:
39651
دسته: ادبیات, رمان و داستان ایرانی
برچسب: انقلابی, داستان ایرانی, رمان, رمان دفاع مقدس, رمان و داستان ایرانی
وجیهه –
عنوان کتاب که جالبه، آدم رو به خرید کتاب تحریک میکنه.
پریسا –
این کتاب مجموعهای از ده داستان کوتاه است که هر کدام به موضوع متفاوت و خاصی پرداخته. با وجود اینکه خیلی به داستان کوتاه علاقه ندارم، به دلیل تجربیات قبلی از قلم خانم سلیمانی این کتاب را انتخاب کردم و از خواندنش راضی هستم.
به عنوان مطالعه تو زمان کوتاه خیلی گزینهی خوبیه.
علی –
داستان های خاص و جالبی داره. بسبار دوست داشتنی.
چند نفس عمیق کشیدم و از آشپزخانه بیرون رفتم. روی مبل مقابلش نشستم و آب یخ را مزه مزه کردم. هر دو دستش را باز کرده بود و روی پشتی مبل انداخته بود. لیوان را روی میز گذاشتم و به چشمهایش خیره شدم. سرش را با استفهام تکان داد: به چی نگاه میکنی؟