

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید


جزیره شاتر
جزیره شاتر
340,000 تومان قیمت اصلی: 340,000 تومان بود.289,000 تومانقیمت فعلی: 289,000 تومان.
نویسنده | |
---|---|
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
هشتم |
سال انتشار |
1401 |
1-10 | 11-20 | 21-100 | 101+ |
289,000 تومان | 272,000 تومان | 255,000 تومان | 238,000 تومان |
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
340,000 تومان قیمت اصلی: 340,000 تومان بود.289,000 تومانقیمت فعلی: 289,000 تومان.
در انبار موجود نمی باشد
مشاهده QR CODE

با خرید این محصول 29 سکه معادل 5,780 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
در سال 2010کارگردان مطرح آمریکایی مارتین اسکورسیزی اقدام به ساختن فیلمی با همین نام از کتاب جزیره شاتر کرد که بازیگر نقش تدی در آن بازیگر معروف هالیوودی لئوناردو دی کاپریو ،بود. جزیره شاتر توسط نویسنده پرفروش نیویورک تایمز ، دنیس لهین نوشته شده است و یک تریلر روانشناختی جذاب و درگیر کننده است که در آن هیچ چیزی همانی نیست که به نظر می رسد. نیویورک تایمز جزیره شاتر را “به صورت درخشانی اصل” می نامد. شاهکار پر از تعلیق جزیره ی شاتر، خواننده را به دنیای کابوس جنون ، کنترل ذهن و پارانویای جنگ سرد CIA سوق می دهد و برخلاف هر چیزی که قبلا خوانده اید است.
وزن | 400 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
هشتم |
سال انتشار |
1401 |
تعداد صفحه |
437 |
جلد کتاب |
شومیز |
زبان کتاب |
فارسی |
1 دیدگاه برای جزیره شاتر
پاکسازی فیلتربرای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
1-10 | 11-20 | 21-100 | 101+ |
289,000 تومان | 272,000 تومان | 255,000 تومان | 238,000 تومان |
بریده هایی از این کتاب
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
-
خدیجه
پدر تدی دنیلز یک ماهیگیر بود. او در سال ۱۹۳۱، زمانی که تدی یازده سال داشت، قایقش را به بانک باخت. بقیهی عمرش را صرف اجاره کردن قایق دیگران کرد. زمانی که آنها کار داشتند همراه باراندازها، بار خالی می کرد، زمانی که کار نداشتند مسافت های طولانی می پیمود. وقتی ساعت ده صبح به خانه برمی گشت، بر روی صندلی راحتی می نشست و دست هایش را کاملا صاف می کرد، با خودش گهگاه پچ پچ می کرد، مردمکهایش بزرگ و تاریک می شدند.
-
خدیجه
یک سفره ماهی روی زمین افتاده بود و نفس نفس می زد. باله هایش را تکان می داد و یک چشمش که باد کرده بود با غمی نهفته در ژرفای نگاهش به روی دریا خیره مانده بود.در گوشه محوطه، مک فرسون و یکی از نگهبان ها در حال برگرداندن جیپی بودند که از پهلو به زمین افتاده بود. وقتی موتور جیپ سرانجام بعد از پنجمین استارت روشن شد، مک فرسون و نگهبان با شتاب از دروازه به بیرون راندند. چند لحظه بعد تدی آنها را دید که از پشت ساختمان بیمارستان با شتاب به سوی بند ج می راند.
-
خدیجه
خوابگاه های پرستارها و مستخدم های بیمارستان چند تا از پنجره های شان را از دست داده بودند و آب به درونشان راه یافته بود. بند ب به طور معجزه آسایی دست نخورده مانده بود و هیچ نشانی از آسیب در آن دیده نمی شد. هرجا را نگاه می کردی، درختی را می دیدی که یا از ریشه درآمده بود و یا شکسته و تنه بدون روکش اش همچون دشنه بیرون زده بود. هوا باز هم سنگین بود، دلگیر و گرفته. باران همچنان نم نم می بارید. سطح ساحل پرشده بود از ماهی های مرده.
-
خدیجه
به گمانم حق با او باشد. این روزها مرتب وسایلم را گموگور میکنم و یا جای اشتباهی میگذارم. بیشتر از همه عینکم را گم میکنم، همینطور سوییچ اتومبیلم را. وارد مغازهای میشوم، ولی به یاد نمیآورم برای خرید چه چیزی به آنجا رفتهام. از سالن سینما بیرون میآیم درحالیکه داستان فیلم را بهکلی فراموش کردهام. اگر آنطور که امیلی میگوید زمان برای من بهراستی تبدیل به چند نشانِ لای کتاب شده باشد، گاهی احساس میکنم یک نفر این کتاب را برداشته و آنقدر تکان داده که تمام آن تکه کاغذهای زردرنگ، جلدهای مقوایی جعبهٔ کبریت، که با دقت بسیار لابهلای صفحات کتاب گنجانده شده بودند، حالا روی زمین افتادهاند. حتا تمام لبههای تاخوردهٔ صفحات کتاب هم صاف شدهاند.
-
خدیجه
هیچ بعید نیست حق با امیلی باشد، بهندرت پیش میآید که اشتباه کند.
بهزودی او را هم از دست خواهم داد، ظرف کمتر از چند ماه. این را خود دکتر اَکسلراد ۳۶روز پنجشنبه به ما گفت. «نصیحت من رو قبول کنید و به این مسافرت برید. همون سفری که اینهمه ازش حرف میزنید، به فلورانس، رم و ونیز، اون هم در بهار.» در پایان هم اضافه کرد: «خودِ تو هم حالوروز چندان خوبی نداری لستر.»
-
خدیجه
بیشتر از بیست سال است که قدم به درون جزیره نگذاشتهام، ولی امیلی ۳۵(گاهی بهشوخی و گاهی جدی) میگوید چندان هم مطمئن نیست که من اصلاً جزیره را ترک کرده باشم. یکبار هم گفت زمان برای من چیزی جز چند نشان لای کتاب نیست که برای جلو و عقب رفتن در لابهلای متنِ زندگیام به کار میبرم، برای بازگشتِ دوباره و دوباره به رویدادهایی که مرا در چشم همکاران و همقطاران زیرکترم به نمونهای قابل استناد از یک مالیخولیایی تمامعیار تبدیل کرده است.
بهنام مؤمنی –
از معدود کتابهایی که فیلمش از کتاب بهتر است.