رنگ از رخسار زینب س پرید و سیل پریشانی به سویش روانه شد. از دست دادن شیرمردی چون حسین ع که نه تنها خواهر را، بلکه تمام خداباوران مومن مبارز را پشتیبان بود، مصیبتی نبود که بتواند به راحتی در برابرش کمر راست کرد. پس فریاد از نهاد زینب س برخواست:《وای بر من! برادرم حسین ع از مرگ خویش خبر می دهد.》
در خیمه ها ولوله افتاد. زنان حرم گریستند و صورت خراشیدند …
صدای ام کلثوم دل ها را سوزاند:《وای ای محمد! وای ای علی! وای مادر جانم فاطمه! وای حسین جان! ای وای از مصیبتی که بعد از تو خواهیم داشت.》
حضرت به سمت او رفت و او را در آغوش کشید.
• خواهرم، از خداوند شکیبایی بخواه و بدان که آسمانیان و زمینیان و تمام جنبندگان عالم، ناگزیر از بین خواهند رفت و آنچه باقی است، ذات پروردگار است.
آنگاه نگاه خویش را از چشمان اهل بیتش گذراند و فرمود:《از شما می خواهم که چون به دست این قوم سنگ دل پیمان شکن کشته شدم، گریبان ندرید، صورت نخراشید و سخن ناروا بر زبان نرانید.》
batool.c
12
تیر