مریم

دوستی با خانم مختارزاده که تشنهٔ صحبت کردن دربارهٔ خوانده‌هایم بود، برای من غنیمتی بود. من جواب همه تردیدها و احساس پوچی و بیهودگی را که در سال‌های نوجوانی سراغ آدم می‌آید، در مطالعهٔ فلسفه و معارف اسلامی یافته بودم و با شدت و تعصب از اسلام دفاع می‌کردم. خانم مختارزاده گفت: « این خوب است که تو احساس می‌کنی راهت را پیدا کرده‌ای و فلسفه اسلامی جواب سوال‌هایت را می‌دهد. اما اگر فردا کسی مقابل تو قرار گرفت و گفت کانت این را می‌گوید، مکتب اگزیستانسیالیسم را نمی‌شناسی، مارکسیسم در نقد دین این حرف‌ها را دارد، چه جوابی داری بدهی. آن زمان حتی اگر از چنین فردی فاصله بگیری، در درونت از این عدم شناخت و آگاهی، احساس سستی خواهی کرد. »