محسن

ده سال از روزی می‌گذرد که ایده‌ی نوشتن کتابی در مورد دویدن برای بار نخست به ذهنم خطور کرد. سال‌ها پشت‌سر هم می‌آمدند و می‌رفتند و من همین‌طور افکار و طرح‌های گوناگون را یکی پس از دیگری در ذهن مرور می‌کردم بی‌آن‌که یک‌بار هم شده بنشینم و آن‌ها را بنویسم. دویدن موضوعی روشن و مشخص نیست که بتوان راحت از آن نوشت و از آن‌جا که نمی‌دانستم دقیقاً از چه می‌خواهم بگویم، کار برایم سخت شده بود.
با این‌همه، لحظه‌ای فرا رسید که تصمیم گرفتم افکار و احساسات خود را در این مورد صادقانه بر زبان آورم و در این راه نیز جز سبک و روش خودم بر چیزی دیگر تکیه نکنم. تنها راه پیش ‌بردن نوشته‌ام را در همین دیدم و بدین‌ترتیب در تابستان سال ۲۰۰۵ اندک‌اندک شروع به نوشتن کردم و در پاییز ۲۰۰۶ آن را به پایان رساندم.