محسن

وقتی ایزاک را از دست دادند، آرزو می‌کردند کاش دشمنی داشتند کسی که تقصیر از او بود فقط برای اینکه کسی باشد که برای آن اتفاق مجازات شود. بودند کسانی که توصیه‌شان این بود که با خدا در این باره حرف بزنند، اما پدر و مادر که باشی نمی‌توانی با لحن درستی با خدا حرف بزنی. سخت است وقتی سرانگشتانت اشک‌های روی سنگ قبر فرزندت را لمس می‌کند به نیرویی برتر اعتقاد داشته باشی. تقصیر ریاضیات نیست؛ محاسبه‌ی طول عمر خیلی ساده است: چهار عدد سمت راست سنگ قبر را می‌گیری و از چهار عدد سمت چپ کم می‌کنی و حاصل را در سیصد و شصت و پنج ضرب می‌کنی. بعد به ازای هر سال کبیسه یک روز اضافه می‌کنی. اما حتی اگر همه‌ی این کارها را هم بکنی، باز هم بی معناست. می‌شماری، دوباره می‌شماری، و دوباره، اما درست درنمی‌آید. هرچقدر هم که جمع کنی، باز کافی نیست؛ روزها کمتر از آن‌اند که زندگی به حساب بیایند.