به یاد دارم که غم تحملناپذیری بر قلبم چیره شده بود. حتی دلم میخواست گریه کنم. دائم غرق در تعجب میشدم و مضطرب بودم. از اینکه همه چیز با من بیگانه بود رنج میبردم. این را خوب میفهمیدم که احساس غربت بالاخره نابودم خواهد کرد.
عطیه
07
دی
به یاد دارم که غم تحملناپذیری بر قلبم چیره شده بود. حتی دلم میخواست گریه کنم. دائم غرق در تعجب میشدم و مضطرب بودم. از اینکه همه چیز با من بیگانه بود رنج میبردم. این را خوب میفهمیدم که احساس غربت بالاخره نابودم خواهد کرد.