کازو نیز در حالی که لبخند گوشهٔ لبش نقش میبست، گفت: «آره. فردا مدرسهها باز میشه.»
میکی همچنان با صدایی چنان بلند که در سرتاسر کافه طنینانداز بود، پرسید: «بانو کینویو چطوره؟! خوبه؟»
کیوکو در حالی که ساک مقوایی حاوی غذای بیرونبر را بالا گرفته بود، گفت: «خانم کینویو خوبه. ما امروز هم اومدیم کافه تا قهوه و ساندویچ دستپخت بابات رو براش ببریم.»
خدیجه
15
دی