خدیجه

جاکوب نزدیک ورودی بازار ایستاد، از ده‌ها متر فاصلهٔ چشم‌هایش را به ورودی مسجد دوخت و همان‌طور که از جیبش دستمال‌کاغذی بیرون می‌آورد تا دانه‌های عرق را از روی پیشانی‌اش پاک کند، چشم چرخاند و به حیاط مسجد نگاه کرد. کف حیاط با سنگ مرمر سفید فرش شده و گنبد آن تا دل آسمان بالا رفته بود. هربار که اینجا می‌ایستاد نمی‌توانست شگفتی خود را نسبت به معماری این مسجد و هماهنگی ابعاد آن با یکدیگر پنهان کند. درست است کاشی‌کاری‌های این مسجد مثل بقیهٔ مساجد مشهور تونس نبود؛ ولی مثل همه مساجد قدیمی جربه با آن رنگ‌های سفید و سبز بی‌نظیر بود. شکوهِ زیبایی داخل آن تقلبی نبود و روح سادگی چیزی از زیبایی سحرانگیزش کم نمی‌کرد. در این میان فقط گنبد مسجد طوری نمایان بود که انگار طراح می‌تواند آن را به شکلی متمایز با بقیه آثار جربه تغییر دهد.