از درِ آزمایشگاه بیرون آمدند. نگاهی دزدکی به هم کردند و چشمانشان تابلوی اعلاناتِ ضعف و گرسنگی شد؛ طوری که گویی سه لیتر خون دادهاند! نگو میخواهند به بهانهٔ جگرکی، دل بگیرند و قلوه بدهند! سوار ماشین شدند
خانم
03
اردیبهشت
از درِ آزمایشگاه بیرون آمدند. نگاهی دزدکی به هم کردند و چشمانشان تابلوی اعلاناتِ ضعف و گرسنگی شد؛ طوری که گویی سه لیتر خون دادهاند! نگو میخواهند به بهانهٔ جگرکی، دل بگیرند و قلوه بدهند! سوار ماشین شدند