[vc_row][vc_column width=”1/3″][woodmart_products post_type=”ids” include=”16751″ columns=”1″ sale_countdown=”0″ stock_progress_bar=”0″ highlighted_products=”0″ products_bordered_grid=”0″ lazy_loading=”no”][/vc_column][vc_column width=”2/3″][vc_column_text woodmart_inline=”no” text_larger=”no”]
کتابستان معرفت جدیدترین اثر ابراهیم حسنبیگی که به واقعه عاشورا میپردازد را روی پیشخان کتابفروشیها آورده است.
داستانی که نویسنده برای ما تعریف میکند از آن جنس داستانها نیست که گذشت ایام بتواند کهنهاش کند و دردش را به سرانجام برساند. سیزده قرن گذشته، چیزی هم تا پایان قرن چهاردهم نمانده است اما حرفهای جوان عاشقپیشه کوفی تمام نشده است. انگار وسوسههای ناتمام فرصتی است تا او فرصتی پیدا کند تا از آتشی که در آن میسوزد کمی دورتر شود. اما آیا او میتواند؟
رمان وسوسه های ناتمام روایتگر بخشی از این ماجرای کربلا است.
قهرمان داستان پسری است کوفی. شغلش آهنگری است. در بحبوحه روزهای قبل از خروج لشگر عمر سعد از کوفه، سفارش بزرگی برای ساخت اسلحه دریافت میکند این اتفاق نه تنها برایش نان دارد که چیز دیگری هم در دامانش میگذارد. عشق به دختر یکی از بزرگان کوفه. بزرگی که میتواند زندگیاش را زیر و رو کند.
مشکلات ایوب یکی و دوتا که نیستد. کسی که والدینش از محبان امام علی و فرزندانش هستند چگونه خواهند توانست تن به این وصلت بدهند؟ حتی قبلتر، چگونه راضی خواهند ش زور بازوی فرزندشان، شمشیر و نیزه شود تا علیه حسینبن علی استفاده شود؟
برگزیده کتابخانه مونیخ آلمان، سبک و سیاق متفاوتی را در این اثر انتخاب کرده است. تنها با یک اثر تاریخی مواجه نیستیم. حس و حال متفاوت داستان را میتوان از همان جملات ابتدایی داستان فهمید.
آنجا که راوی میگوید:
مادرم نه گذاشت و نه برداشت. زل زد به چشمهایم و پرسید: «عاشق شدی؟»
کتابستان معرفت، وسوسههای ناتمام را در 164 صفحه و با قیمت 33 هزار تومان روی پیشخان کتابفروشیها آورده است.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column]
[/vc_column][/vc_row]
رمانهایی در این بازه زمانی شاید باعث بشه به فکر بریم که واقعا در واقعه کربلا اگه مورد امتحان قرار میگرفتیم کدوم طرف بودیم…
دوراهی ای در سیزده قرن پیش
دو راهی سرنوشت ساز
تعریف زیادی از این کتاب شنیدم
امیدوارم بتونم بخونمش .
✨
با دروغیک به ظاهر دوست،
جوانکی عاشق
قاتل پدر، امام و اصحاب امامش میشود…
✨
پس از اشکانه، ناقوس و قدیس به وسوسه های ناتمام رسیدم، کتابی که گاه به گاه با خود میگفتم کاش این خط، این بند، این صفحه را بهتر نوشته بودند…
کاش لحظه هایی را عمیق تر ، با جزئیات تر و طولانی تر نوشته بودند…
و کاش به صحنه هایی بیشتر توجه میکردند، سرسری رد نمیشدند و روایتِ این سوژه ی خوب را اینگونه نمینگاشتند…
?
حقیقتا به عنوان کسی که کتاب هایی را در این احوال و زمان مطالعه کردهام میگویم که کتاب خوبی نبود و توقع این نوشته را نداشتم
گاه در حین خواندن ایراداتی را هم میتوانستم بگیرم : حضرت عباس هیچ گاه غیر از زمان شهادت اباعبدالله را برادر صدا نزدند و…
از یکسری لحظات میشد استفاده ی بیشتری کرد و روایت را از هر لحاظ گسترش داد و نوشت و نوشت و نوشت اما به یک یا حداقل دو جمله بیش تر اکتفا نکرده بودند…
✨
و به نظرم پشت در های بهشت در مقایسه با این اثر، کتاب بهتری بود…