یک شب میلی و یکی از دوستانش برای رفتن به مهمانیای در خوابگاه پسران بیرون میزنند. درحالیکه میلی از کنار اتاقخوابی میگذرد، صدای دوستش را میشنود که جیغ میکشد و کمک میخواهد. او وارد اتاق تاریک میشود و یکی از همکلاسیهایش، یک بازیکن فوتبال صد کیلویی را میبیند که خودش را به دوستش تحمیل کرده بود.
میلی وزنهٔ کاغذ را از روی میزتحریر برمیدارد و با آن به سر پسر میکوبد. بارها میکوبد. پسر حتی پیش از رسیدن به بیمارستان مرده بود.
خدیجه
15
دی