خدیجه

مدت‌ها بود می‌خواستم برای سهراب از خانه‌مان بگویم؛ خانه‌ای که پدربزرگ دورِ همین درخت ساخته بود. چنار را سال‌های سال پیش، پدرِ پدربزرگش به نشانه نذری مرموز نشانده بود که هنوز هم برآورده نشده، جایی حوالی روستایی که حالا فقط کوچه و خیابان بود. آن قدیم‌ها درخت جایی قرار داشت بیرونِ امیرآباد و بعد نصرت‌آباد و بعد افتاد توی محله جلالیه، نزدیک میدان مشق، و بعد اسمش باز چرخید به امیرآباد و باز اسم عوض کرد تا برسد به این‌که الآن هست.