خدیجه

هنگامی که لبخند می‌زد، دندان‌های درشتش با درخشش پاک خاصی برق می‌زد و دو پیشخدمتِ دیگر، به خاطر همین لبخند سفید روسی، به سبک خودشان با او دوست شده بودند: هوگو، برلینی چهارشانه و موبوری بود که حساب‌ها را یادداشت می‌کرد، و ماکس چالاک، با بینی تیز، شبیه روباهی حنایی، که در کوپه‌ها آبجو و قهوه پخش می‌کرد. ولی این اواخر لوژین کم‌تر لبخند می‌زد.