خانم

درست هنگامی که آبادی به آبادی و شهر به شهر سرزمین‌هایمان را از زیر سم ستوران روس بیرون کشیدیم و خاک‌مال کردیم، اسب‌های تیزرو فرستادند و شاهزادگان را از میدان عقب کشاندند و آن‌چنان که همه دیدند، سپاه ایران با خیانتی پشتِ پرده به شکست کشانده شد تا سازشی بزدلانه جای حماسه‌ای جانانه را بگیرد. مگر فتحعلی‌شاه از شکست چه عایدی داشت که از پیروزی نداشت؟ فتح قلعهٔ شوشی نزدیک بود و چنانچه چنین می‌شد، کار قشون روس یک‌سره می‌شد؛ اما این فتح و ظفر به نام دین و مرجعیت نوشته می‌شد. بزدل‌های دربار پیروزی در قفقاز را پیروزی علما می‌دیدند و شکست‌خوردگان را نه قشون روس که شاه و شاهزادگان. آن‌ها وعدهٔ روس‌ها را برای حفظ تاج و تختشان پذیرفتند تا مؤمنان مجاهد طعم شیرین فتح را نچشند. به گمان باطل آن‌ها، فاتحان مؤمن قفقاز در جنگ بعدی پایتخت را به فتوای من و سیدالفقها تصرف می‌کردند.