مریم

پرسیدم: «چرا اینجا؟! بچه‌ها کجا حموم برن؟ لباساشونو با چی بشورم؟» گفت: «توان مالی من بیشتر از این نیست.» گفتم: «این خونه، هیچی نداره.» گفت: «سیدالشهدا رو که داره.» و با دست به مسجدی که دقیقاً روبه‌روی خانه بود، اشاره کرد. سردر مسجد روی کاشی به خطی بزرگ نوشته بود «مسجد سیدالشهدا.»