«می‌گن بهترین مردها از نقص‌هایشان زاده می‌شوند و اگر اشتباه نمی‌کردند، بهترین نمی‌شدند.»

امشب آخرین شبی است که سرت را روی این بالش نرم سپید می گذاری. امشب آخرین شبی است که روی این تخت غلت می زنی.

خطبه به اوج خود رسید آن‌جا که می‌ریخت مدح علی، حیدر به حیدر از گلویت

چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا

برو مشهد. امام رضا کسی رو دست‌خالی برنمی‌گردونن.

و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی‌کنم، که تکلیف خود را از حسین می‌پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت می‌خواهم.‌ و من… حسین را برای دنیای خویش نمی‌خواهم، که دنیای خود

مرتضی عاشق باران و تماشای رودخانه پاک دز بود. چه در گرما در گرمای رودخانه ذوب شوند و چه در زمستان یا در زمستان ، جایی که فقط از تماشای آنها لذت می برد. باران های زمستانی و بهاری دزفول

مکزیک باتوجه به وجود مرز زمینیِ مشترک با کشور آمریکا توانسته است بیش از 7۴ درصد از صادرات خود را به کشور آمریکا ارسال کند

سهراب سپهری، که دائمآ در سودای خانه دوست بود می‌گفت: «فتح یک قرن به دست یک شعر، فتح یک کوچه به دست دو سلام.»

پاندای بزرگ پرسید : «کدومش مهم‌تره، سفر یا مقصد؟» 🐉اژدهای کوچک گفت: «همسفر.»

در فکر معالجه‌ای خلاف قواعد معمول پزشکی بود. به نظرش پزشک‌ها اغلب دلیلی برای تصمیمات‌شان ندارند؛ یعنی خیلی زود تسلیم می‌شوند و در مراحل حساس زمان زیادی را صرف درک دقیق مشکل بیمار می‌کنند تا بتوانند درمان درستی را در

بی‌گمان نقشه‌اش باید این باشد که در هر شرایطی، خوب یا بد، به پیش برود و با وجود زشتیهایی که در این جهان می‌بیند از تسلیم شدن به غم و ناراحتی پرهیز کند