ماهیت «عشق» در رمان نیز مانند دیگر ژانرهای ادبی حضوری پُر نشاط ، همیشگی و فعال دارد و خود را حتی در رمان هایی که جریان اصلی آن ها، عاشقانه نیست هم وارد می کند. اما گاهی این عشق ها و عاشقانگی ها درگیر چالش ها و فراز و نشیب های زیادی می شوند و اتفاقات سرنوشت سازی پیش پای عاشق هاست؛ همان جا که داستان ها اوج می گیرند و ضربان قلب خواننده همراه شخصیت های داستان تندتر می زند.
درهم تنیدگی و پیوند عشق و مذهب از جذاب ترین فضاهایی است اگر با پرداخت خوبی عجین شود می توان آثار خواندنی و پُرطرفداری را خلق کند؛ اتفاقی که نمونۀ موفق آن در رمان «رؤیای نیمه شب» رخ داده است.
این رمان عاشقانه با پس زمینه ای ایدئولوژیک، حکایت عاشقانگی جوانی از اهل سنت به نام هاشم است که دلدادۀ دختری شیعه به نام ریحانه می شود و ابراز و تحقق عشق خود را درگیر یک تنگنای عقیدتی و گرفتار یک اختلاف مذهبی می بیند. هستۀ اصلی داستان با همین اتفاق شکل می گیرد و ماجرا در یک تعلیق داستانی جذاب روایت می شود.
از درون مایه هایی مثل ستایش عشق واقعی و پاکیزه و تبیین مفاهیمی چون مهدویت، تشرف و معجزه که بگذریم، کانون اصلی داستان بر مدار وحدت دو فرقۀ اصلی اسلامی یعنی تشیع و تسنن پیش می رود و دغدغۀ محوری نویسنده در لایه های زیرین روایت، تلاش در راستای تقریب مذاهب و اثبات امکان معاشرت و وصلت و به طور کلی همزیستی مسالمت آمیز و زیستِ وحدت محور اجتماعی مابین انسان های پیرو این دو فرقه است که با در نظر گرفتن و تأکید بر اشتراکات اعتقادی و هوشمندی متحدانه در مقابل جریانات تندرو و تکفیری قابل تحقق خواهد بود.
مظفر سالاری کوشیده تا با دیدگاهی بی طرفانه و غیر کلامی، متن روایت را جلو ببرد تا تفاوت های مذهبی، باعث طرد شدن کتاب و خوانده نشدن آن نشود.
از ویژگی های قابل توجه رمان «رؤیای نیمه شب» می توان به نگاه های جانبی و آموزنده در خلال داستان اشاره کرد؛ برای مثال، نویسنده در فرازی از یک گفتگو به عدم ارتباط قطعی بین ثروت و قدرت با یک زندگی خوب و شاد اشاره می کند و عشق را برهم زنندۀ این معادله معرفی می کند؛
رویای نیمه شب
«آن شب هم مثل چند شب قبل، آرام و قرار نداشتم. تا دیر وقت خواب به چشمم نیامد. از پنجره به حرکت آرام شاخه های نخل، زیر ابرهای تیره، چشم دوختم و تا سحر به آیندۀ بی سرانجامم فکر کردم. هیچ راهی در مقابلم نمی دیدم. هر سو بن بست بود. بین من و ریحانه دیواری بود که هیچ دریچه ای در آن باز نمی شد.
بارها در دل سنگین و ساکت شب، صحنۀ آمدن ریحانه و مادرش را به مغازه مرور کردم. می خواستم از معمای عشق سر درآورم. چه اتفاقی می افتاد که یک نگاه یا یک لبخند می توانست قلابی شود و انسانی آزاد را به دام اندازد؟ میان خواب و بیداری سعی می کردم بدانم چه چیزی از وجود ریحانه، مرا آن طور به هم ریخته بود؛ شبحی از چهره اش؟ نگاهش که لحظه ای به نگاهم تلاقی کرده بود؟ سکوت و وقارش؟ آهنگ صدایش؟ همۀ این ها؟ هیچ کدام شان؟ همۀ این ها بود و هیچ کدام شان نبود.»
وجود چنین نمونه ها و گریزهایی در «رؤیای نیمه شب» نشان می دهد نویسنده سعی در پرهیز از ملال آوری و تک بُعدی بودن فضای داستانش داشته تا به عنوان مثال اگر مخاطب با ماجرای عاشقانه ای مواجه است، تمام وجوه آن را لمس کند نه این که با اشاره هایی کلی و مبهم به مسیر مورد نظر نویسنده بازگردد.
مراعات نکاتی از این دست و در نظر گفتن ذائقه های مختلف و جمع بین آن ها را می توان به عنوان مهم ترین دلایل توفیق رمان «رؤیای نیمه شب» ارزیابی کرد که توانسته خود را به عنوان «پُرفروش ترین رمان فارسی» به بازار کتاب معرفی کند و حتی طی چندین سال پس از انتشار هم، جایگاه و محبوبیت خود را نزد مخاطب حفظ کند.
این کتاب خیلی خوب بود🥺
رویایی بود مثه اسمش
خوندنشو پیشنهاد میکنم بهتون
معرفی عالی و روان و جامع مثل همیشه
دست مریزاد
خیلی خوب بود واقعا رمانی با محوریت عاشقانه و موضوع کتاب خیلی قشنگه و متن تحلیل و معرفی کتاب جامع بود.
چه معرفی خوبی
به نکات خیلی خوب و کمتر توجه شده ای اشاره شده در این یادداشت
کتاب عاشقانه تاریخی – مذهبی، با چاشنی اتفاق واقعی!
عالیه، واسه خوندن، واسه کادو دادن، واسه یادگیری یا تفریح،
ازون کتابایی که سطح توقع رو میبره بالا.
آقای شریف هم که دیگه همه میدونن خوب توضیح میدن
عالی
معرفیهاتون بسیار حرفهای و کامل هستن
بعد چندسال دوباره رفتم سراغش خاطراتم زنده شد ممنون