کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم، رمانی نوشته ی پائولو کوئیلو است که اولین بار در سال 1994 منتشر شد. عشق دوران نوجوانی به ندرت به سرانجام می رسد اما چه اتفاقی می افتد وقتی دو عاشق جوان بعد از یازده سال دوباره به یکدیگر بازگردند؟ گذر زمان، پیلار را به زنی قوی و مستقل تبدیل کرده و دوست قدیمی اش نیز اکنون، یک مربی معنوی خوشتیپ و جذاب شده است. پیلار در طول این سال ها به خوبی یاد گرفته که چگونه احساساتش را سرکوب کند و دوستش نیز، برای رهایی از مشکلات و نگرانی ها به مذهب پناه آورده است. آن ها اما اکنون دوباره در کنار هم هستند و در مسیری پرمشکل و سخت، همسفر یکدیگر شده اند. در روستایی کوچک در فرانسه و در کنار آب های رودخانه ی پیدرا، رابطه ای خاص و قدیمی به واسطه ی بزرگترین سوالات زندگی مورد امتحان قرار می گیرد.
نظریه ای در باب عدالت
Earn 7 Reward Points
210,000 تومان 178,500 تومان
چشمهایش
Earn 7 Reward Points
135,000 تومان 114,750 تومان
-15%اتمام موجودی
کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم
امتیازدهی 4.00 از 5 در 2 امتیازدهی مشتری
(2 بررسی مشتری)Earn 7 Reward Points88,000 تومان 74,800 تومان
وزن | 255 گرم |
---|---|
ابعاد | 14 × 21 × 1 سانتیمتر |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | پانزدهم |
سال انتشار | 1399 |
تعداد صفحه | 297 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
ناموجود
توضیحات
نظرات (2)
4
امتیاز 4 از 5
2 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
امتیاز 0 از 5
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
امتیاز 0 از 5
محتوای مفید و آموزنده
0
امتیاز 0 از 5
2 دیدگاه برای کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم
پاکسازی فیلتر
بریده هایی از کتاب
توجه
با ارسال بریده کتاب 4 سکه در باشگاه مشتریان کتابستان دریافت خواهید کرد
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
هنوز بریده ای از این کتاب ارسال نشده است.
شناسه محصول:
68651
دسته: ادبیات, رمان و داستان جهان
برچسب: ادبیات جهان, ادبیات معاصر, پائولو کوئیلو, داستان جهان, داستان خارجی, نشر ثالث
علی –
کتاب عرفانی و آموزنده اییه، ولی برای من کمی خسته کننده بود، جاهای زیادی مطالب تتکراری و مثل هم داشت و ذهن من رو خسته کرد. یکنواخت و بدون هیجان بود
حامد (خریدار محصول) –
داستان در مورد دختری هست که عشق قدیمی خود را می بیند . پسر به سراغ مذهب رفته است دارای موهبتی شده ولی فهمیده همیشه قسمتی از وجودش در نزد دختر بوده و اکنون آمده تا به خود ثابت کند بهتر است به کدام سمت برود . دختر از غیر عادی بودن می ترسد ولی در این راه گام می گذارد ….