کتاب پیش رو، داستان سه روباه است که نقشه می کشند به جزیره ای بروند که فقط خرگوش ها در آن حضور دارند. خرگوش هایی که جز خود، حیوان دیگری را تا به حال ندیده اند … .
![کتاب پنجره های در به در](https://ketabestan.net/wp-content/uploads/2021/08/541-3-1.jpeg)
پنجره های در به در
Earn 1 Reward Points
30,000 تومان
30,000 تومان
![کتاب وقتی که قم تب کرد](https://ketabestan.net/wp-content/uploads/2021/08/523-5.jpeg)
وقتی که قم تب کرد
Earn 1 Reward Points
10,000 تومان
10,000 تومان
مشاهده سبد خرید “بی تابی آرزوها” به سبد خرید شما اضافه شد.
![کتاب جزیره خرگوش ها](https://ketabestan.net/wp-content/uploads/2021/08/541-1-1-150x238.jpeg)
![کتاب جزیره خرگوش ها](https://ketabestan.net/wp-content/uploads/2021/08/541-2-1-150x238.jpeg)
جزیره خرگوش ها
امتیازدهی 5.00 از 5 در 1 امتیازدهی مشتری
(1 بررسی مشتری)
Earn 1 Reward Points
14,000 تومان
وزن | 80 گرم |
---|---|
ابعاد | 14 × 19 × 1 سانتیمتر |
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
ششم |
سال انتشار |
1399 |
تعداد صفحه |
80 |
جلد کتاب |
شومیز |
زبان کتاب |
فارسی |
شابک | 9786009997695 |
ناموجود
توضیحات
نظرات (1)
5
امتیاز 5 از 5
1 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
امتیاز 0 از 5
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
امتیاز 0 از 5
محتوای مفید و آموزنده
0
امتیاز 0 از 5
1 دیدگاه برای جزیره خرگوش ها
پاکسازی فیلتر
بریده هایی از کتاب
توجه
با ارسال بریده کتاب 4 سکه در باشگاه مشتریان کتابستان دریافت خواهید کرد
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
هنوز بریده ای از این کتاب ارسال نشده است.
همچنین ممکن است دوست داشته باشید…
محصولات مرتبط
حصار
امتیاز 4.69 از 5
علی –
صبح بود و خورشید بر جنگل بزرگ نورافشانی میکرد. شعاعهای نور از لابهلای درختان انبوه میگذشت و بهزحمت خودش را به زمین میرساند. جنگل پر بود از آواز پرندگانی که از شاخهای به شاخهٔ دیگر میپریدند و در هوا پرواز میکردند. وزش باد شاخههای درختان را به هم میزد و از مالش برگها به همصدای دلنشینی ایجاد میشد. «پشمالو» و «گوشتالو» که شب را برای شکار نخوابیده بودند، در زیر یکی از درختها چرت میزدند. پشمالو چشمهایش را آرام باز کرد و اطرافش را پایید. نگاهی بهجای خالی «قهوهای» انداخت. باز نگاهش را به دنبال او در اطراف چرخاند، اما خبری از او نبود. به گوشتالو نگاه کرد. حدس زد خوابش سنگین نباشد. آرام از او پرسید «قهوهای را ندیدی؟»