«بگو راوی بخواند» درباره جوانی نابینا به نام عمران است که برای شفا گرفتن به شام هدایت می شود تا حضرت رقیه (س) را ببیند و از دستان گره گشای این دردانه امام حسین (ع) شفای چشمانش را بگیرد، اما وی زمانی به شام می رسد که حضرت رقیه سلام الله علیها از داغ و غصه به شهادت رسیده اند.
عمران از طریق شامیان، از جفاکاری که نسبت به اهل بیت روا شده و واقعه کربلا باخبر می شود و کم کم خود نیز داغدار این سوگ عظیم می گردد. او در می یابد که طبیب سه ساله چشم هایش زیر خاک خفته و او باید سیه پوش این واقعه باشد. در آخر عمران از این که هنوز کور است و چشم هایش شامیان خائن و جفاکار را نمی بیند، راضی است. او اگر چه چشم هایش را بدست نیاورده، اما بصیرتی نو نسبت به امام حسین علیه السلام و واقعه عاشورا و اهل بیت علیهم السلام بدست آورده است.
یاسمن –
کتاب خوبی بود
علی –
خیلی خوب هست و دلنشین
علی –
این غم نامه روایت گر پسر جوانی ست به نام عمران که با پدرش ابراهیم به شام می آیند؛ عمران کور مادرزاد است و از چند نفر شنیده که در شام دختری سه ساله هست که چشمهای او را طبابت می کند. در شام عمران با روایت هایی از این دختر سه ساله از زبان چند شامی روبرو می شود.