«صادق» و همسرش «سحر» و فرزندشان «شبنم» در خواب بودند. صادق در خواب می دید که «باران می بارد و همه خوابند، اما او با بیدار شدن و پوشیدن لباس به خیابان می رود. مسافرکشی او را سوار می کند، اما بر سر سردی هوا و بارش باران، با هم بحث می کنند و صادق پیاده می شود. بعد از آن صورتش را به سمت آسمان می برد و چند قطره باران چهره اش را می پوشاند. کم کم هوا روشن می شود و او با خرید نان سنگک به خانه برمی گردد». اما صادق هنوز خواب است. همسرش بالای سر او می رود، او را صدا می زند، اما دیگر هیچ صدایی از صادق به گوش نمی رسد. روز تشییع پیکر او، هوا ابری بود، اما باران نمی آمد. داستان حاضر تحت عنون «ابر می بارید و باران نه» یکی از پنج داستان کوتاه مجموعه حاضر است. عناوین دیگر داستان ها بدین قرار است: حرف های سبز؛ چهار نخل؛ میز گرد؛ و تابلو شهادت.
نصرت خانم
Earn 0 Reward Points
6,375 تومان
6,375 تومان
پسر من قاتل است
Earn 0 Reward Points
7,500 تومان 6,375 تومان
-15%
ابر می بارید و باران نه!
Earn 0 Reward Points4,000 تومان 3,400 تومان
وزن | 230 گرم |
---|---|
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | دوم |
سال انتشار | 1390 |
تعداد صفحه | 180 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9789643375003 |
1 عدد در انبار
با خرید این محصول 0 سکه معادل68 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
توضیحات
نظرات (0)
بریده هایی از کتاب
توجه
با ارسال بریده کتاب 4 سکه در باشگاه مشتریان کتابستان دریافت خواهید کرد
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
هنوز بریده ای از این کتاب ارسال نشده است.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.