کتاب حاضر، شامل پانزده داستان کوتاه اجتماعی با موضوع زنان است .
داستان هایی که گاه با طنز و گاه با تلخی، زیر و بم زندگی و مشکلات اجتماعی زنان در ایران معاصر را روایت می کند.
محمد سرشار؛ نویسنده،پژوهشگر،فعال فرهنگی و مدیر شبکه پویا و نهال سیما، متولد هشتم تیر ماه سال 1360 در شیراز است، درست روزي که رادیو داشت اسامی شهداي هفتم تیر را مي‌خواند.
قبل از تولد او، خانواده اش ساکن تهران بودند. از سال 1354 پدرش (محمدرضا سرشار) به خاطر قبولي در دانشگاه علم و صنعت، از شيراز به تهران آمدند. بعد هم پدرش تصميم به ازدواج گرفت و از طريق عمه با همسر آینده اش که آن وقت در سپاه شيراز بود آشنا شدند و ازدواج کردند و به زندگيشان در تهران ادامه دادند. او جز چند ماه ابتداي تولد مدت زیادی در شیراز نبوده است. مرداد ماه سال 13۸۲، آغازی تازه برای زندگی سرشار بود، او در این تاریخ جشن ازدواج خود را برگزار کرد.
او در دورۀ نوجوانی بسیار مطالعه می کرد، با این که دانش آموز ریاضی فیزیک بود و یکی از لذت های زندگی اش حل کردن مسئله هاي هندسه و جبر و فيزيک بود و ریاضیات احتمال را خيلي دوست داشت و حتي در مرحلۀ اول المپياد کامپيوتر هم قبول شد ولی مطالعه اش در حوزه های فرهنگ و ادبیات و سیاست زیاد بود و به تناسب سنش، فعالیت های اجتماعی زیادی هم داشت. بنابراين با علوم انساني بيگانه نبود. در سال 1378 در کنکور رياضي ـ فيزيک شرکت کرد. پس از کنکور و در فاصلۀ اعلام نتايج تا انتخاب رشته، پدرش با او صحبت هاي جدي درباره تغيير رشته به علوم انساني کرد و حرف پدرش اين بود که الان کشور به فارغ التحصیلان علوم انسانی نياز جدي دارد و اين در حالي است که بسياري از مسئولان از علوم رياضي و فني به اين حوزه آمده اند. اين شد که او تغيير رشته داد و از قبولي‌هايش در مهندسي عمران دانشگاه علم و صنعت و مهندسي برق ـ الکترونيک دانشگاه آزاد تهران چشم پوشيد و وارد مقطع کارشناسی ارشد پیوسته رشته حقوق دانشگاه امام صادق شد. او در نیم سال دوم سال تحصیلی ۷۸ ـ ۷۹، مسئول واحد نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع) شد. سرشار در تابستان های ۷۹ تا ۸۱، با گزینش دانشگاه امام صادق (ع) همکاری می کرد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.