سپس رو به سوی سراج اسکندری کردم و پرسیدم: «بگو تا ما بدانیم برای چه قبلهٔ مسلمین عوض شد؟» سراج اسکندری گفت: «وقتی اسلام آمد، در آغاز قسمتی از مقررات ادیان گذشته (دینهای یهودی و نصاری) به قوت خود باقی بودند، کما اینکه شراب بهتدریج دارای حرمت شد. در قرآن چهار آیه مربوط به شراب وجود دارد، در آیهٔ اول شراب چیزی زیانبخش قلمداد شد، ولی حرام نشده است. علتش این بود که پیروان مذاهب دیگر که عادت به نوشیدن شراب داشتند، نمیتوانستند ناگهان آن را ترک کنند. در هر حال در آغاز اسلام یک قسمت از قوانین ادیان دیگر به قوت خود باقی بودند و بهتدریج آن قوانین در اسلام لغو شدند. یکی از قوانینی که در آغاز اسلام وجود داشت، نماز گزاردن به سوی بیتالمقدس بود. بعد از اینکه دورهٔ فترت یعنی آغاز اسلام سپری شد، برای اینکه مسلمین از لحاظ عبادت از پیروان سایر ادیان جدا شوند، خداوند امر کرد مسلمانها قبلهٔ خود را عوض کنند و به سوی مسجدالحرام یعنی خانهٔ کعبه نماز بخوانن
بریده هایی از کتاب "منم تیمور جهانگشا"
خانم
در آن سفر همه سرداران من بودند، غیر از قره خان که در سمرقند دخترم زبیده را به او دادم. رسم ما این است مردی که زن میگیرد، تا مدت سه ماه از جنگ معاف است، چون میباید اوقاتش را با زن خود بگذراند. قره خان به من گفت بعد از سه ماه به راه خواهد افتاد و در هندوستان به من ملحق خواهد شد. قبل از اینکه به اسکندر برسیم، امیر اسکندر ده فرسنگ به استقبال من آمد و هزار سکه زر پیشکش کرد.
خانم
من شنیده بودم که امیر اسکندر مردی است کمبضاعت و لذا برای اینکه هدیه او را برنگردانیده باشم
خانم
از امیر اسکندر پرسیدم: «آیا برای رفتن به هندوستان راهی غیر از عبور از تنگه خیبر وجود دارد؟»
خانم
او گفت: «برای اینکه روز و شب عدهای از راهزنان در پیچوخمهای آن گردنه در انتظار مسافرین هستند تا آنها را هدف یغما قرار بدهند و به قتل برسانند.»
خانم
امیر اسکندر جواب داد: «یازده فرسنگ و راهزنان در کوههایی که طرفین شاهراه قرار گرفته، کمین میگیرند و ناگهان به مسافرین حملهور میشوند.»