در یکی از گوشههای دورافتادۀ روسیه گورستانی وجود دارد مانند تمام گورستانهای ما. این یکی هم منظرۀ غمانگیزی دارد. گودالهای اطراف آن مدتی است که پر شده. صلیبهای خاکستری چوبی، به زیر پوشهایی که روزی رنگ و رویی داشت، پوسیده و سرنگون شده است. سنگهای قبور، مثل اینکه کسی آنها را از زیر فشار دهد، از جای خود کنده شده است. یکی دو درخت کمبرگ به زحمت سایۀ مختصری به این مکان میدهند و گلههای گوسفند و بره پیوسته به روی قبرها میگردند و میچرخند.
بریده هایی از کتاب "پدران و پسران"
عطیه
فکر کنید که چه چیز بدتر از آن است که انسان دوست بدارد و طرف دوستش نداشته باشد.
عطیه
انسان حقیقی آن کسی است که دربارهاش چیزی نمیاندیشند، بلکه یا مطیع او میشوند و یا از او نفرت پیدا میکنند.
عطیه
ما تقریباً کلیۀ دلایل دردهای جسمانی را میدانیم، و اما امراض روحی در اثر تربیت به وجود میآید، در اثر آن مزخرفاتی که از کودکی در سر انسان پر میکنند، در اثر وضع زشت اجتماع. خلاصه، اجتماع را اصلاح کنید، دردها ناپدید میشود.
عطیه
سابقاً جوانان مجبور بودند تحصیل کنند، نمیخواستند مشهور به نفهمی و بیسوادی شوند، به این جهت خواه ناخواه زحمت میکشیدند، اما اکنون کافی است بگویند که همۀ اینها مزخرف است و کارشان تمام است. جوانان خوشحال شدند. حق هم دارند، سابقاً آنها فقط نفهم بودند اما اکنون ناگهان نیهیلیست شدند.
عطیه
یک روسی تنها حسنی که دارد آن است که به خودش بدبین است، مهم این است که دو دو تا میشود چهار تا، بقیه همه مزخرف است.
عطیه
این روابط اسرارآمیز بین زن و مرد یعنی چه؟ ما دانشمندان علوم طبیعی میدانیم این چه نوع روابطی است. تو بیا و ساختمان چشم را مطالعه کن، خواهی دید آن نگاهی که تو اسرارآمیزش مینامی اصلاً وجود ندارد. اینها همه رمانتیزم است، مزخرف، گنداب و تخیل است.