اگر بخواهی چیزی از آب دربیایی، نباید از میدان دربروی. ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل
بریده هایی از کتاب "چشمهایش"
خانم
دختر، اینطور به من نگاه نکن! این چشمهای تو بالاخره مرا وادار به یک خبط بزرگی در زندگی خواهد کرد.» گفتم: «این خبط شما آرزوی من است
خانم
«در چشمهای من دقیقتر نگاه کن! جز تو هیچ چیزی در آن نیست
خانم
خودم میدانم که این عشق به ناکامی منتهی خواهد شد.
خانم
کی جرأت داشت علنا بگوید که فلان چیز بد است، مگر ممکن میشد که در کشور شاهنشاهی چیزی بد باشد.
خانم
شاید همین دردی که امروز تحمل میکنی، راه نجات تو باشد. برای اینکه هنرمند بشوی، باید حتما انسان باشی
خانم
معلوم نیست کی به شهرداری گفته بود که خیابانهای فرنگ درخت ندارد، تیشه و اره به دست گرفته و درختهای کهن را میانداختند
خانم
با دیپلم، با پول، با شوهر، با این چیزها آدم خوشبخت نمیشود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند
خانم
اهمیت نده! زندگی همین است.
خانم
گفت: «دختر، اینطور به من نگاه نکن! این چشمهای تو بالاخره مرا وادار به یک خبط بزرگی در زندگی خواهد کرد.» گفتم: «این خبط شما آرزوی من است.»