مریم

می‌دونی چه حسی داره وقتی خودت رو به سرنوشتت بسپری و فرار کنی؟ یه‌جورایی بهت خوشامد می‌گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی، و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ! امید بود که داشت همراه با این تسکین پدیدار می‌شد.