محسن

انتصابِ سلطنتی یک چیز بود و چهره‌ی محبوب ملت بودن چیز دیگری. موسولینی هنگامی که در میلان بود، هنوز دلش می‌خواست افسانه‌ی مارش رم را پیاده کند، افسانه‌ای که در آن او نیز [همچون ژولیوس سزار] سوار بر اسب وارد پایتخت می‌شد و با لژیون‌های خود از رود روبیکن می‌گذشت تا اراده‌ی خود را به پارلمان ضعیف تحمیل کند. بااین‌حال، حتی پس از انتصاب وی به‌عنوان نخست‌وزیر، فقط چند‌هزار فاشیست در پایتخت حضور داشتند و با عجله، یک راهپیمایی ساختگی سازمان‌دهی شد. پیرهن‌سیاه‌هان با دستور به پایتخت رفتند و اول‌ازهمه فعالیت چاپخانه‌ی روزنامه‌های مخالف را متوقف کردند تا اطمینان حاصل شود که فقط نسخه‌ی فاشیستی وقایع در معرض دید عموم قرار می‌گیرد. خود موسولینی صبح روز ۳۰ اکتبر با قطار وارد رم شد. به دستور شاه نیروهای پیروزمند او را بازرسی کردند و روز بعد آنان را به خانه فرستاد.