عطیه

حتی از خوردن غذا هم لذتی نمی‌برد، در نتیجه برای سرگرمی عادت کرده بود چپ و راست روی دیوارها و سقف اتاق بخزد و به این سو و آنسو برود. به ویژه دوست داشت آن بالا، روی سقف آویزان شود. حال و هوای آن بالا با دراز کشیدن روی زمین کاملاً فرق داشت. نفس کشیدن راحت‌تر بود، بدن به آرامی تاب می‌خورد و در آن حالت خوش آسوده خیالی که آن بالا احساس می‌کرد، گاهی پیش می‌آمد که ناگهان بی‌اراده خود را رها می‌کرد و به زمین می‌افتاد.