خدیجه

القصّه، آن روز و شب حرب نکردند و ملازمان امام مظلوم، روی نیاز به درگاه حیّ قیّوم آورده، همهٔ شب گرسنه و تشنه به ذکر الهی و درود حضرت رسالت می‌گذرانیدند. نورالائمه آورده که چون روز تاسوعا بگذشت و شب عاشورا درآمد، سلطان سیارگان در تعزیت‌خانهٔ غروب مقام گرفت و شب مشک‌فام، پلاس سیاه و پیراهن کبود در ماتم خاندان پوشید. خاتونان تاب‌خانهٔ بلا به نظارهٔ شهیدان کربلا آمدند. شفق خون دیده در دامن سپهر ریخت، عرصهٔ زمین گرد ادبار و خاکستر رخسار بر فرق خویش بیخت:
دود ظلام روی زمین را سیاه کرد
مه روی خویش را به خراشش تباه کرد