برای من که بهتازگی حس تازهای به دخترها داشتم، این چیزها مهم بود. یکبار شبهنگام درست موقعی که به عاد همیشگی داشتم در حیاط خانهمان راه میرفتم و مسواک قبل از خوابم را میزدم و ماه و ستارهها را نگاه میکردم، یکهو صورت سفید دختر همسایه را در قاب پنجره طبقه دوم خانهشان دیدم.
خدیجه
15
دی