خدیجه

ای شعر حل شده لب فاق و دوات‌ها
زیبایی نهفته در ابواب گات‌ها
بابونه بهار شده توی دست باد
آویشن نشسته کنار قنات‌ها
دنیا اگر تو بودی و رقصیدن تو بود
پر می‌شد از تغزل عین القضات ها
پر می‌شد از شمیم دل تنگ نامه‌ها
قائم مقام در شبی از منشآت ها
پر می‌شد از صدای دف دختران کرد
پر می‌شد از نجابت دره دهات‌ها
وای از شکوه آبی چشمان دختری
که عاشقش شوند غریق نجات‌ها
با نام خال‌کوبی تو حال می‌کنند
بر بازوان کندهٔ خود گنده لات‌ها
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
قربان یک کرشمه شاخ نبات‌ها