خدیجه

دوری، تنها خاطره‌ی سبزی بهار را، گل‌های زرد و سرخ را و آسمان آبیو سرود ملی‌مان را زنده می‌کند. این‌بار بهاری را که در رؤیایم بود به چشمم می‌دیدم. اما بر دیوارهای شهر گیاهی از نوع دیگر هم روییده بود. و آن پرده‌ای بود از نفرت که در جای‌جای دیوارها به چشم می‌خورد. پوسترهای ضدکمونیستی که سراسر، دروغ و توهین بود؛ پوسترهایی علیه کوبا، علیه شوروی، پوسترهایی علیه صلح و انسانیت، پوسترهاییکه از آن‌ها بوی خون به مشام می‌رسید و بوی جنایت‌های جاکارتا. این بود آن نوع دیگر رستنی بر دیوارهای شهر.