خدیجه

همچنین متأسف بود که چون هیو به یاد نداشت مقیم کدام اتاق طبقهٔ سوم بوده، نمی‌توانست همان اتاق را به او بدهد، خاصه که آن طبقه پُر هم بود. پرسون، که دست را قلاب پیشانی کرده بود، گفت شماره‌اش سیصد و خرده‌ای بوده و رو به شرق، آفتاب روی قالیچهٔ کنار تخت به استقبالش می‌آمد، گرچه اتاق عملاً چشم‌اندازی نداشت. بدجور آن اتاق را می‌خواست، اما قانون ملزم‌شان می‌کرد که وقتی مدیر یا حتی مدیر سابقی کاری را که کرونیگ کرد بکند (به خیال این‌که خودکشی هم صورتی از جعل حساب است)، همهٔ پرونده‌ها را نابود کنند.