خدیجه

گربه در فعالیت‌هایش برای شکار اغلب بی‌رحم جلوه می‌کند و در بیش‌تر هنرها، مثلاً در ادبیات و در تاریخ، (مخصوصاً اگر سیاه باشد) هم‌دست جادوگران است. این را مثلاً در برخی از گراورهای گویا در مورد دیوانگی یا گردهمایی جادوگران می‌بینیم. گربهٔ سیاهی که با پشت قوس‌داده، درحالی‌که گویی زیرلب می‌غرد، نزدیک پاهای المپیا ی بدنام و بحث‌آفرین مانه نشان داده شده است نیز می‌تواند القاگر بهره‌مندی المپیا از قدرت‌های نامشروع باشد. به همین ترتیب، در پرترهٔ فوق‌العاده غریب گویا از پسربچه‌ای که در حضور سه گربهٔ کمین‌کرده در پس‌زمینه، با بند در حال کنترل یک زاغچه است، گربه نماد خطر شرارت انسانی است که معصومیت را تهدید می‌کند. چشم‌های درشت گربه‌ها که گویی از میان تاریکی به پرنده خیره شده و منتظر آغاز حمله‌اند، به‌نوعی بر تهدید پیشِ رو گواهی می‌دهند.