حامد

یک بار آنی به ماریلا گفته بود: «به نظر من بهترین و شیرین‌ترین روز، روزی نیست که همهٔ اتفاق‌هایش باشکوه، شگفت‌انگیز یا هیجان‌آور باشند، بلکه روزی پر از شادی‌های کوچک و ساده است که یکی پس از دیگری مثل دانه‌های مروارید از گردن‌بند پایین می‌ریزند.»