مرگ ایوان ایلیچ
مرگ ایوان ایلیچ قیمت اصلی: 188,000 تومان بود.قیمت فعلی: 131,600 تومان.
بازگشت به محصولات
شب های روشن
شب های روشن قیمت اصلی: 170,000 تومان بود.قیمت فعلی: 119,000 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

شب های روشن

شب های روشن

قیمت اصلی: 135,000 تومان بود.قیمت فعلی: 94,500 تومان.

قیمت پشت جلد:135,000 تومان
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

نوبت چاپ

دوم

سال انتشار

1403

تعداد صفحه

96

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 135,000 تومان بود.قیمت فعلی: 94,500 تومان.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

torobpay
هر قسط با ترب‌پی: 23,625 تومان
۴ قسط ماهانه. بدون سود، چک و ضامن.
QR Code
قیمت پشت جلد:135,000 تومان

با خرید این محصول 9 سکه معادل 1,890 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

در میان آثار جوانی داستایفسکی، صورت «جوان رؤیاپرداز» از صورت‌های مهم است و در حقیقت صورت خود اوست. وجه مشترک او با جوان‌های رؤیاپرداز داستان‌هایش شکایت از بخت ناهمراه است. در شب‌های روشن هم شرح اشتیاق جوانی رؤیاپرداز را می‌خوانیم که زندگی را درتنهایی به‌سر می‌کند و به دنبال گمشده‌ای که با او همزبانی کند، هر سو می‌پوید. تا عاقبت در کنار آبراه با دوشیزه‌ای گریان، که او نیز عاشقی شیدا و تنهاست، آشنا می‌شود و خیال می‌کند که ایام تنهایی‌اش به سر آمده. در گفته‌های جوان، که شرح رؤیاهای شبانه‌ی اوست، صدای خود نویسنده محسوس است. از این‌روست که داستان به زبان اول‌شخص نوشته شده و رنگ حدیث نفس دارد.
سروش حبیبی 7 خرداد 1312 در تهران متولد شد. تحصیلات دبیرستانی را در تهران در دبیرستان فیروز بهرام به پایان رساند. از سال 1329در مدرسه‌ی عالی پست و تلگراف ادامه تحصیل داد و سپس به خدمت وزارت پست و تلگراف و تلفن درآمد. در سال 1339 برای ادامه تحصیل به دانشکده‌ی فنی دارمشتات در آلمان رفت و سه سال در آن‌جا به تحصیل در رشته‌ی الکترونیک پرداخت و نیز زبان آلمانی آموخت. در وزارت پست و تلگراف رئیس دروس دانشکده‌ی مخابرات شد و در تغییر برنامه و تبدیل آن به دانشگاه مخابرات سهم عمده‌ای داشت. از او به عنوان مجری طرح تشکیل مرکز تحقیقات مخابرات نیز یاد می‌شود. فعالیت او در زمینه‌ی ترجمه از همکاری منظم با مجله سخن آغاز شد. در سال 1351، پس از 20 سال خدمت، از وزارت پست و تلگراف و تلفن بازنشسته شد و در انتشارات دانشگاه صنعتی شریف با سمت سرویراستار به کار مشغول شد و به ویراستاری چند کتاب دانشگاهی از جمله فیزیک دانشگاهی پرداخت. حبیبی مترجمی چند زبانه است و از زبان‌های آلمانی، انگلیسی، روسی و فرانسوی به فارسی ترجمه می‌کند. اعتماد خوانندگان ایرانی به شیوه‌ی ترجمه‌‌ی او چنان است که هر یک از ترجمه‌های تازه‌ی او از آثار نویسندگان مشهوری چون داستایفسکی، که سال‌ها پیش به فارسی ترجمه شده بوده‌اند، با استقبال خوانندگان آثار ادبی روبه‌رو می‌شود. حبیبی در سال 1356به امریکا رفت و از سال 1358 نیز در فرانسه اقامت دارد.

وزن 120 گرم
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

نوبت چاپ

دوم

سال انتشار

1403

تعداد صفحه

96

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

0 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
محتوای مفید و آموزنده
0

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شب های روشن”
فئودور داستایفسکی

فئودور میخائیلویچ داستایفسکی (Fyodor Mikhailovich Dostoevsky)، نویسنده روسی قرن نوزدهم، متولد 1821 و درگذشته 1881، از برجسته‌ترین نویسندگان تاریخ ادبیات روسیه است. او در بین نویسندگان روسیه و جهان به خاطر آثار خود در حوزه رمان‌نویسی، داستان کوتاه و ادبیات انسانی شناخته شده است.

معرفی بیشتر

داستایفسکی در طول دوران زندگی خود، شاهد بسیاری از اتفاقات مهم و تأثیرگذار برای روسیه و جهان بوده است. او در سال 1849 به دلیل فعالیت‌های سیاسی خود در دوران انقلابی، به اعدام محکوم شد اما در نهایت، مجازات او به دلیل توسل برخی از نویسندگان به نیکلای پاویچ کیروف، تبدیل به سال‌ها زندان و کار اجباری در سیبری شد. تجربیاتش در زندان‌های روسیه و درگیری‌هایش با مسایل اجتماعی و فلسفی، به شدت در آثار او به تجلی وجود می‌آید.

از جمله آثار برجسته داستایفسکی می‌توان به "جنایت و مکافات"، "برادران کارامازوف"، "خاطرات خانه اموات" و "زیر زمین" اشاره کرد. او به دلیل قدرت ذهنی و دیدگاه‌های بی‌نظیر خود، همواره به یکی از برجسته‌ترین نویسندگان روسیه و جهان شناخته شده است.

فئودور داستایفسکی در سال 1881 درگذشت ولی به دلیل بیماری‌های متعددی که داشت، زندگی‌اش به سختی بود. او از بیماری‌هایی مانند اپیلپسی، آسم و ضعف عمومی رنج می‌برد و در یک مراسم بزرگ و دلخراش، در مقبره‌ای در نزدیکی سنت پطرزبورگ دفن شد. با وجود بیماری‌هایش، داستایفسکی تا انتهای زندگی‌اش به نوشتن ادامه داد و آثار بسیاری را برای جهان ادبی خلق کرد. امروزه، او به عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان دوره‌ی مدرن شناخته می‌شود.

بریده هایی از کتاب شب های روشن

اگر کتاب "شب های روشن " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

خواننده عزیز، شب محشری بود، از آن شب‌هایی که فقط در جوانی تجربه می‌کنیم. آسمان ستاره‌باران بود، آن‌قدر درخشان که با نگاه به آن نمی‌شد از این پرسش خودداری کرد که آیا آدم‌های بدعُنُق و دمدمی‌مزاج می‌توانند زیر چنین آسمانی زندگی کنند یا نه؟ اما این دغدغه‌ای است جوان‌پسندانه و خدا کند چنین سؤالاتی بیشتر از اینها از دلتان بگذرد!

حال که از آدم‌های دمدمی‌مزاج و بدعنق حرف زدم، ناگزیر وضعیت روحی سراسر آن روزم را هم به یاد می‌آورم. از صبح زود، در چنگ حزنِ عجیبی گرفتار شده بودم. ناگهان به نظرم آمد تنها هستم، همه مرا رها کرده و از من دوری جسته‌اند. مسلماً می‌توان پرسید که مقصود از این «همه» کیست.

اگرچه باید گفت که من در طول هشت سالی که در پترزبورگ زندگی می‌کردم به‌ندرت آشنایی برای خود یافته بودم. اما داشتن آشنا به چه دردِ من می‌خورد؟ واقعاً با تمام پترزبورگ آشنا بودم؛ برای همین هم وقتی همه پترزبورگی‌ها یک‌جا به ویلای تابستانی خود رفتند، حِسّم این بود که انگار همگی مرا تنها گذاشته‌اند. از اینکه تنهایم بگذارند هراس داشتم و به همین دلیل سه روز تمام با دلتنگی عمیقی، سرگردان در این طرف و آن طرف شهر پرسه می‌زدم، بدون اینکه بدانم با خود چه می‌توان کرد. آیا برای قدم زدن به نفسکی[1] یا باغ‌های پترزبورگ بروم یا خود را در حاشیۀ رود، در ازدحام مردم گم کنم.

حال حتی یکی از چهره‌هایی که تمام پارسال در زمان و مکان همیشگی می‌دیدم، دیده نمی‌شد. البته آنها من را نمی‌شناسند، من هستم که آنها را می‌شناسم. از نزدیک می‌شناسم‌شان.

در چهره‌شان دقیق شده‌ام. با شادی هاشان ذوق می‌کنم و با اندوهشان محزون می‌شوم. اخیراً با پیرمردی یک‌جور دوستی به هم زده‌ام و هر روزِ خدا سرِ ساعتی مشخص در فونتانکا[2] ملاقاتش می‌کنم

او چهره‌ای بسیار محزون و موقّر دارد. همیشه با خودش زمزمه می‌کند و دست چپش را تکان می‌دهد، درحالی‌که در دست راست عصایی کنده‌کاری شده دارد؛ عصایی بلند با سری از جنس طلا