چه خطری بزرگتر از این بود که او همیشه با من سرد و رسمی گفتگو کند، دل من بتپد، و او بیاعتنا و بیخیال کار خودش را انجام دهد و من مجبور باشم به او دروغ بگویم؟
حامد
24
خرداد
چه خطری بزرگتر از این بود که او همیشه با من سرد و رسمی گفتگو کند، دل من بتپد، و او بیاعتنا و بیخیال کار خودش را انجام دهد و من مجبور باشم به او دروغ بگویم؟