شیرین مشغول صحبت کردن با مادر شد و فرهاد مشغول خواندن موارد کاغذ. هر چقدر شیرین بیشتر میخندید، اخم فرهاد عمیقتر میشد. لحظه، مانند خیاطی ماهر، دو نگاه را به هم دوخت؛ اما نفوذ نگاه فرهاد پیروز شد و شیرین تن به خداحافظی زودرس داد. فرهاد با ابروانی تابهتا با دلخوری کاغذ را بالا گرفت و گفت:
خانم
03
اردیبهشت