خدیجه

دایی با صدای توخالی خود، این کلمه را طوری با خشونت تکرار کرد که سریع‌تر از صدای قارقار کلاغ‌ها در آشپزخانه پیچید، با وسایل خانه برخورد کرد، از دیوارها برگشت، به سقف کوبیده شد و دست آخر، از راه پنجره فرار کرد تا به همسایه‌ها هم شبیخون بزند. صدای خشن و ناخوشایند او به شکل پژواکی در حیاط منتشر می‌شد.