عطیه

بدان‌گونه که آتش سوزی‌ای، که تا گنبد آسمان آتش می‌افگند، دره‌های ژرف کوهی را می‌پیماید؛ جنگل پهناور آتش گرفته است؛ بادها گردبادهای شراره‌ها را می‌جنبانند، به هر سو می‌برند، به همان گونه، آن پهلوانی که گویی از خدایان بود، نیزه به دست، همۀ کسانی را که دنبال می‌کرد می‌کشت، خشم خود را در همه‌جا می‌راند؛ سیل خون در دشت سیاه روان بود.